همه ما یا دیده ایم یا شنیده ایم و یا خوانده ایم که آدم های موفق چه کسانی بوده اند (از لحاظ مالی و شرایط زندگی) و الان چه کسانی هستند (از لحاظ ثروت و علم و شهرت). اما این را کمتر دیده ایم و شنیده ایم که خب اینها چه مسیری را طی کرده اند که به این موفقیت های بزرگ رسیدهاند؟ قطعا مسیر موفقیت مسیری است که ما باید از آن آگاهی داشته باشیم و برای خودمان الگوسازی کنیم و نه کپی برداری تا بتوانیم که آن را طی کنیم. همه ما می دانیم که بسیاری از آدم های موفق در ابتدا شرایط سختی داشته اند چون اگر شرایط سخت نمی داشتند و در شرایط خوب زندگی می کردند شاید به دنبال موفقیت بیشتر نمی رفتند یا اصلا موفقیت برای آنها معنایی نداشت چون همه چیز برای آنها فراهم شده، اما همان آدم های موفقی که روزی در شرایط سخت بوده اند قطعا مسیر خیلی سختی را طی کرده اند که الان به موفقیت رسیده اند.
آنها می توانستند شرایط سخت را نپذیرند و آن را به بدشانسی و بدبختی ربط بدهند. می توانستند مسئولیت قبول نکنند و دنیا و دولت و والدین را مسئول و مقصر این بدشانسی و بدبختی بدانند. می توانستند خودشان را به خوابی ببرند که کسی نتواند آنها را بیدار کند.
کسی که واقعا خواب باشه خیلی زود می توان او را بیدار کرد، اما کسی که خودش را به خواب زده باشد به سختی می توان آن را بیدار کرد.
چون انتخاب کرده است که خودش را به خواب بزند و نمی خواهد که از انتخاب خودش دست بکشد. ما شاید در زندگی شرایط سخت را تجربه کرده باشیم اما همین شرایط سخت هستند که آمده اند تا ما را قویتر کنند. اما اگه ما تحت هر شرایطی خودمان را به بدشانس و بدبخت نشان دهیم دیگه کسی نمی تواند که ما را هشیار کند یا ما را خوشبخت کند چون تنها کسی که می داند و می تواند مرا خوشبخت و موفق کند فقط خودم هستم.
ما این را می دانیم که مسیر موفقیت چقدر سخت است و چه کارهایی باید برای آن انجام بدهیم اما بیشتر از آنکه دنبال کارهایی باشیم که ما را به موفقیت برساند بیشتر سراغ مسیر بهانه ها می رویم. چون مسیر بهانه خیلی زیاد است و خیلی راحت از طرف بقیه تایید می شود. مثلا من به خیلی از ورزشکاران یادآوری می کنم که علیرضا حیدری، هادی ساعی، خواهران منصوریان چه سختی هایی کشیدند تا به موفقیت رسیدند. به نظرتان چه جوابی می شنوم؟! آخه من با اونا فرق دارم، این دوره با اون دوره فرق می کنه، شرایط من خیلی خاصه و بهانه های دیگر.
در حالیکه مطمئن باشید که آنها هم بهانه های زیاد و منطقی داشتند که موفق نشوند و اصلا چه لزومی دارد که یک نونهال که در اوج فقر قرار دارد و هیچ حمایتی از طرف خانواده نمی شود و اصلا پدری وجود ندارد که او را حمایت کند، موفق شود. ولی آنها انتخاب کرده اند که خواب نباشند یا خواب نمانند و موفق شوند. اینجا مهم نیست که آنها اهل کجا هستند یا در چه زمانه ای به دنیا آمده اند. کسی که انتخاب کند که می خواهد موفق شود قطعا می تواند که موفق شود.
کسی که بخواهد موفق شود راهش را پیدا می کند، کسی که نخواهد موفق شود بهانه اش را پیدا می کند.
مسیر موفقیت
گاهی اوقات فکر می کنیم که مسیر موفقیت از نظر زمانی کوتاه است اما کسی که توانسته مسیر موفقیتش را در زمان کوتاه طی کند انرژی فراوانی برای آن گذاشته و بسیار هوشمندانه کار کرده است اما این دلیل نمی شود که این اتفاق برای همه بیفتد. موفقیت ها به طرق مختلفی به دست می آید. شاید به اندازه تمام انسان های موفق ما انواع موفقیت داریم. اما به هر حال آنها موفق بوده اند و ما هم که می خواهیم موفق باشیم باید با الگوبرداری از آنها، مدل و طرز تفکرِ موفقِ خودمان را پیدا کنیم تا به آن برسیم.
مسیر موفقیت گاهی اوقات خسته کننده، کسل کننده، سخت و طاقت فرسا می باشد و باید کارهایی را انجام بدهیم که ممکن است اصلا دوست نداشته باشیم، باید رفتارهایی را داشته باشیم که برای ما بسیار مشکل است و دست به انتخابهایی بزنیم که انتخاب خودمان نیست بلکه انتخاب مسیر موفقیت و خود موفقیت است. پس طی کردن این مسیر و انجام دادن آنها بخشی از مسیر موفقیت است. این تغییر رویه در زندگی بسیار مهم است. برای این تغییر باید ابتدا طرز فکر خودمان تغییر کنیم یعنی به انسانی تبدیل بشویم که می خواهد در آن مسیر قرار بگیرد و آماده هر گونه چالش و سختی برای رسیدن به اهدافش می باشد.
طی کردن جاده های موفقیت فقط مخصوص آدم هایی است که با امکانات درونی شان در آن حرکت می کنند.
بهای موفقیت
موفقیت بها دارد، بهای سنگینی هم دارد. اگر کسی بخواهد موفق شود باید حاضر باشد که بهایش را از قبل پرداخت کند. و نکته مهمتر اینجاست که باید حاضر باشد که بهایش را از قبل پرداخت کند و باز هم نکته مهمتر اینجاست که هیچ ضمانتی هم وجود ندارد که حتما موفق می شود. این خیلی بهای سنگینی است. من وقتی که با برخی ورزشکاران راجب پرداخت بها صحبت می کنم در جواب این را می شنوم که: اگر مطمئن باشم که موفق می شوم حتما بهاشو پرداخت می کنم. خب این خیلی ساده است و خیلی افراد و ورزشکاران هستند که حاضرند که چنین بهایی را بپردازند. اما واقعیت متفاوت است و ضمانتی وجود ندارد.
دوست عزیز:
تو باید حاضر باشی که بهای موفقیتت را بدون هیچ ضمانتی برای موفق شدن و بیش از مقدار موفقیتت بپردازی.
یعنی باید با تمام وجود و باورت برای موفقیت و رسیدن به هدف تلاش کنی اما هیچ تضمینی وجود ندارد که تو حتما می توانی موفق شوی.
تو باید حاضر باشی که بهایی بیش از خود موفقیت بپردازی تا موفقیت در اختیار تو قرار بگیرد نه تو در اختیار موفقیت. تا بتوانی که موفق تر شوی. برای همین است که موفقیت بهای سنگینی
مسیر موفقیت انسانهای موفق چگونه بوده است؟
گاهی اوقات آنقدر غرق در ابتدا و انتهای موفقیت انسان های موفق می شویم که فکر می کنیم موفقیت شانسی است و اگر من هم شانس داشته باشم موفق می شوم. مثلا ابتدای کارِ "انشتین" دانشمند بزرگ قرن بیستم را شنیده ایم که یک بچه ی بی استعداد و خنگی بوده است و بعد، انتهای کار او را شنیده ایم که به بزرگترین دانشمند تبدیل شده است، ابتدای کار مایکل جردن را می شنویم که از تیم بسکتبال اخراج شده اما در انتهای کارش به اسطوره بسکتبال تبدیل می شود، ابتدا و انتهای کار مسی و رونالدو و خیلی از ورزشکاران و انسانهای موفق دیگر.
اما نه اینگونه نیست. خود انشتین میگه که: من استعداد خاصی ندارم من فقط روی یک مسئله بیشتر از بقیه تمرکز می کنم. انشتین ساعتها، روزها، ماهها و سالها درباره کار خودش فکر کرده و تمرکز کرده و تمرکز و توجه خود را از خیلی از مسائل مهم دیگر برداشته است تا به موفقیت بزرگ رسیده است. مطمئن باشید ما هم اگر به همون مقدار انرژی و زمان و با همون تمرکز و توجه و کیفیت روی کار خودمان جسور باشیم و تمرکز کنیم، می توانیم در حوزه کاری خودمان به موفقیت های بزرگی برسیم. از این جور مثالها بسیار زیاد است و مطمئنن شما هم نسبت به آن اطلاعات زیادی دارید. ولی می خواهم بگویم که اینها مسیر بسیار سخت و دشوار را گذرانده اند و بارها شکست خورده اند و تجربه کسب کرده اند و دوباره شروع و ادامه داده اند تا به نتایج فوق العاده ای رسیده اند.
ما می توانیم بگوییم که موفقیت هم ساده است و هم سخت. ساده از این نظر که یک نیروی درونی و خفته ای داریم که اگر بیدارش کنیم قطعا ما را به خواسته هایمان می رساند. و سخت از این نظر که بیدار کردن این نیروی خفته و تغییر عادات و رفتاری که سالهای سال آن را پرورش داده ایم واقعا سخت است. مسیر موفقیت مسیر هموار و بدون مسئله و مشکل نیست. مسیری سرشار از چالش ها و آزمایش هاست و حل کردن این مسائل و مشکلات و برطرف کردن این چالشها یعنی موفقیت. چون اگر مسئله و مشکلی وجود نداشته باشد که اصلا دنبال راه حلی هم نخواهیم بود و موفقیت هم معنایی پیدا نخواهد کرد.
البته اینها به این معنا نیست که شما را از طی کردن مسیر موفقیت دلسرد کنم همین که شما این مقاله را می خوانید یعنی می خواهید بدانید که مسیر موفقیت به چه صورت است و قصد طی کردن آن را دارید. اما برگشتن و عقب گرد کردن از مسیر موفقیت ممکن است که کمی حال ما را خراب کند. چون شاید یه جورایی از خودمان ناامید شویم. اما اگر شما آخر کار را تجسم کنید و ببینید که بعد از طی کردن این مسیر سخت و دشوار چه شرایطی را تجربه خواهید کرد خب قطعا مسیر موفقیت که بسیار سخت و طاقت فرسا است برایتان لذت بخش و امیدوار کننده می شود.
چطور موفق شوم؟
خیلی ها هستند که واقعا می خواهند که موفق شوند اما مسیرش را نمی دانند. اما خودش یک بهانه است. به نظر من پیدا کردن مسیر موفقیت ساده ترین کار برای هر انسانی است. اصلا ما به این دنیا آمده ایم که موفق شویم نه اینکه فقط موفقیت دیگران را ببینیم. شما به این دو نکته فکر کنید و به آن عمل کنید مطمئنم کلی از مسیر موفقیت تان را طی خواهید کرد:
- الان چه کاری می توانید انجام دهید یا چه کاری را باید انجام دهید؟
- چه کاری یا چه کارهایی را نباید انجام دهید؟
اگر فقط همین دو مورد را چه دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید را انجام دهید بخش زیاد از مسیر موفقیت را طی کرده اید و به آن نزدیک شده اید.
شما برای رسیدن به موفقیت باید کارهایی را که درست است انجام دهید نه کارهایی را که دوست دارید و همچنین باید کارهایی که دوست دارید ولی نادرست است را کم یا حذف کنید. این را باید خودتان مشخص کنید که دقیقا چه کاری به سود شماست و چه کاری به ضرر شماست.
من در اینجا سه مورد برای طی کردن مسیر موفقیت و رسیدن به موفقیت عرض می کنم امیدوارم که به آن دقت کنید تا مسیر موفقیت شما مشخص تر و پیمودنی تر باشه:
اول این دو نکته سخت ولی کاملا دقیق را بپذیرید که جایی که الان هستید دقیقا همان جایی است که باید باشید و دوم اینکه باید مسئولیت صد در صدی آن را به عهده بگیرید. اگر می خواهید آن را رد کنید و قبول نکنید، اما این قانونی است که در جهان برای تمام انسانها و اتفاقات حکمفرماست. حالا با توجه به این دو نکته بریم سراغ طی کردن مسیر موفقیت:
اول) به سه سال گذشته خود فکر کنید:
فکر کردن به این سوال خیلی دردناکه، آنقدری که شاید حاضر نباشید که پنج دقیقه به آن فکر کنید. برای همین مغز شما یا حواس شما را پرت می کند یا خیلی سریع سراغ شرایط بیرونی، انسانهای دیگر، خانواده، جامعه، سیاست، شانس و اتفاقات دیگر می رود. اما شما به خودتان فکر کنید. به تنبلی هایی که داشتید، به مطالعاتی که نداشتید، به آموزشهایی که ندیده اید، به ولخرجی هایی که داشتید، به ارتباطاتی که داشتید، به وقت تلفی هایی که داشتید، به خوابهای زیادی و اضافه ای که داشتید، به طرز فکری که داشتید، به قصد و نیت هایی که داشتید و کلا به خودتان فکر کنید و آن وقت قضاوت کنید که آیا این جایی که هستید درست است یا خیر؟ ببینید که چه کارهایی را انجام داده اید و چه کارهایی را انجام نداده اید که شما را به اینجا رسانده است؟
دوم) حالا به سه سال آینده فکر کنید:
هدف شما برای سه سال آینده چیه؟ به کجا می خواهید برسید؟ آیا با همین عادات و سبک زندگی که دارید می توانید به هدف تان برسید؟ اگر مثل قبل فکر کنید و عمل کنید دقیقا مثل قبل هم نتیجه خواهید گرفت. پس اینجا لازم است که تغییری را در شخصیت و طرز فکر و سبک زندگی و ارتباطات خود اعمال کنید تا زندگی تان تغییر کند.
سوم) برنامه خودتان را برای رسیدن به هدف مشخص کنید:
چه برنامه ای برای رسیدن به اهداف خود دارید؟ الان از خودتان انتظار نداشته باشید که باید روزی سه ساعت مطالعه داشته باشم، روزی سه ساعت تمرین سخت داشته باشم، هر روز ساعت 6 صبح بیدار بشم، ارتباطم را با خیلی از دوستانم قطع می کنم و گوشی را کنار می گذارم. این کار بیشتر از آنکه به سود شما باشد به ضرر شماست. شما باید آرام آرام تغییراتی را در خودتان ایجاد کنید. هر برنامه ای درست و زیباست به شرطی که درست و زیبا هم اجرا شود. برنامه ای که اجرا نشود نادرست و نا زیبا است. پس از یک کار کوچک شروع کنید. مثلا هر روز نیم ساعت زودتر بیدار شوید و نیم ساعت به یادگیری خودتان اختصاص دهید. این اولین کاری باشد که باید انجام دهید. حالا زمانی که این روال به سبک زندگی شما تبدیل شد و به آن عادت کردید یا زمان آن را افزایش دهید یا برنامه های دیگر را به آن اضافه کنید.
البته در دوره هدفگذاری راجب "نحوه هدفگذاری در ورزش و نحوه رسیدن به آن" بطور کامل توضیح داده ام
با تشکر از شما دوست عزیز که این مقاله را هم تا آخر مطالعه کردید و امیدوارم که از آن استفاده کافی را برده باشید و از شما می خواهم که آن را به دیگران هم معرفی نمایید.
رضا خزایی هستم مربی خصوصی آمادگی ذهنی قهرمانان.
در پناه الله یکتا شاد و موفق باشید.
نظرات شما برای من و دیگر اعضا کاربردی و ارزشمند خواهد بود.
اگر نظر یا نکته ای هست بنویسید
ایمیل شما نمایش داده نمیشود