باور چیست؟ آیا باورها تغییر می کنند؟ باورهای تقویت کننده و باورهای محدود کننده در ورزش چه باورهایی هستند و چه تاثیری می توانند داشته باشند؟ شما چه باوری نسبت به خودتان دارید؟
تعاریف متفاوتی در رابطه با باور وجود دارد برای همین نمی شود که به یک تعریف اکتفا کنیم.
ما با باورهامون زندگی می کنیم، در واقع با باورهامون می بینیم، می شنویم و حرف می زنیم و در کل به اندازه باورهامون تلاش می کنیم و انتظار نتیجه داریم.
آنچه که زندگی فعلی ما را تشکیل داده است باورها و طرز فکر گذشته ما بوده است و آنچه که زندگی آینده ما را می سازد باورها و طرز فکر فعلی ما است. پس اگر از زندگی فعلی خودمان راضی نیستیم و به فکر نتایج بزرگتری هستیم باید باورهای فعلی مان را تغییر دهیم تا زندگی مان در آینده تغییر کند.
خیلی جالبه: آدمها در طول زندگی شان به یک شکل فکر می کنند و یک باور را در ذهن شان پرورش می دهند اما منتظر نتایج متفاوتی هستند. مانند اینکه من بخواهم که به سمت شمال حرکت کنم اما مسیر حرکت من به سمت جنوب باشد. اینجا دیگه مهم نیست که من چقدر تلاش می کنم یا با چه سرعتی حرکت می کنم. وقتی مسیرم اشتباه باشه اصلا به مقصد نمی رسم.
این مشکل خیلی از ورزشکاران و خصوصا ورزشکاران ایرانی است که با وجود تلاش و استعداد زیاد نمی توانند به آن نتایجی که در شأن آنهاست برسند. من می خواهم که یک آگاهی جدی به همه ورزشکاران بدهم که:
اگر باور و ذهن قهرمانی را برای خودتان نسازید دیگه مهم نیست چقدر تمرین می کنید یا چه استعداد و امکانات خوبی در اختیار دارید یا اینکه چقدر شرایط خوبی برای قهرمانی دارید شما به احتمال خیلی زیاد به اهدافی که در ورزش دارید نمی رسید. شما به اونجایی می رسید که بهش باور قویتری دارید. شما به اندازه باورهای تان از تمرینات تان نتیجه می گیرید و به اندازه باورهای تان میتوانید آن را ارائه دهید.
تغییر باورها
باورها یک شبه بوجود نیامدهاند که بخواهیم یک شبه هم آنها را تغییر دهیم پس نباید انتظار داشته باشید که به محض تغییر یک فکر زندگی تان کاملا تغییر کند. هر چند که بعد از پایان این مقاله و تکرار آن شما می توانید کم کم باورهای تان را تغییر دهید.
مسئله ای که تغییر باورها وجود دارد اینست که: خیلیها فکر می کنند که باور همان فکر است و کافی است که فکرمان تغییر کند، پس باورمان هم تغییر می کند، بنابراین زندگی مان نیز باید تغییر کند.
همانطوری که در تعریف باور آمده است. باور فکری است که دائما در ذهن مان تکرار شده و با تمام وجود آن را قبول داریم.
یک سوال از شما می پرسم. اگر مربی تیم ملی به شما بگوید که شما حتما عضو تیم ملی خواهید شد و شما واقعا این صحبت را باور کنید آن وقت چگونه تمرین می کنید؟ چگونه تغذیه و خواب و استراحت دارید؟ چه سبک زندگی را برای خودتان انتخاب می کنید؟ چه اعتماد به نفس و انگیزه و تمرکزی دارید؟
خب مطمئنن اگر هدف و رویای فعلی شما تیم ملی باشد آن وقت با تمام وجود و توان تان تمرین می کنید، سبک زندگی درست را برای خودتان انتخاب می کنید، و انگیزه و اعتماد به نفس و تمرکزی کسب می کنید که واقعا شما را لایق تیم ملی می کند.
چرا اینقدر زندگی و شخصیت و تمرینات شما تغییر می کند؟
چون باور کردید یا باور دارید که شما به هدفتان می رسید. بنابراین با تمام وجود براش تلاش می کنید.
البته ممکن است که کسی هدف بالاتری داشته باشد. اما باور نداشته باشد که به آن برسد در حالیکه لیاقت رسیدن به آن را دارد.
من اینجا اصول تغییر باورها را برای شما بیان می کنم. مطمئن باشید که با انجام آن شما می توانید باورهای قدرتمندانه ای را برای خودتان بسازید.
اصول تغییر باورها:
مثلا فرض کنید که یک فکری به ذهن شما رسیده است و شما می خواهید که آن را با تمام وجود باور کنید و به آن عمل کنید تا به اهدفتان برسید. شما باید از اصول زیر پیروی کنید تا آن فکر سریع تر و قوی تر به باور تبدیل شود و شما را به سمت اهدافتان هدایت کند.
- اصول تغییر باورها به چه عواملی بستگی دارد؟
به توجه و تمرکز و تکرار زیاد آن فکر: - به آن فکر چقدر توجه و تمرکز دارید و به چه شکلی آن را در ذهن تان تکرار می کنید؟
به انگیزه و انرژیای که به آن فکر می دهید: - وقتی که به آن فکر توجه می کنید چه انگیزه و انرژی ای دارید؟
لذتی که از تغییر آن باور می برید و نتیجه ای که از آن خواهید گرفت: - چه لذتی و چه نتیجه ای از تغییر آن فکر به دست می آورید؟
به مدت زمانی که برای آن فکر می گذارید: - چه مدت زمانی و با چه کیفیتی برای تغییر آن فکر می گذارید؟
شواهد و مستنداتی که برای آن فکر فراهم می کنید: - چه شواهدی برای تثبیت آن فکر فراهم می کنید؟
عمل کردن و رفتار کردن در جهت آن فکر: - چه رفتار عملی برای آن فکر و باور انجام می دهید؟
اگر این اصول را به خوبی یاد بگیرید و آن را در زندگی تان رعایت کنید تغییر باور سریعتر شکل می گیرد. شاید اوایل تغییر، کار شما راحت باشد اما زمانی که باور می خواهد شکل بگیرد ممکن است سراغ بهانه ها بروید، یا تنبلی کنید، یا آن را به تعویق بیندازید، یا آن را بیهوده تصور کنید و غیره.
یه مثال:
من می خواهم سحرخیز باشم اما باورم اینست که: من آدم سحرخیزی نیستم. بنابراین تصمیم گرفتم و مصمم شدهام که باور کنم من آدم سحرخیزی هستم.
برای تغییر این باور ابتدا باید توجه و تمرکز زیادی روی سحرخیزی داشته باشم و یک حساسیت ذهنی برای سحرخیزی در خودم به وجود بیاورم، سپس از اینکه می خواهم سحرخیز باشم انگیزه و انرژی بگیرم، از سحرخیز بودن خودم لذت می برم چون می دانم و باور دارم که نتایج فوق العاده ای از آن خواهم گرفت، زمان بیشتر و با کیفیتی برای سحرخیز شدن خودم می گذارم و تحقیقاتی را انجام م دهم که بتوانم سریعتر و اصولیتر سحرخیز شوم، و باید برای سحرخیزی خود اقدامات لازم را انجام دهم.
باوری که منجر به عمل نشود باور نیست، خیالبافی و توهم است.
باورهای محدود کننده در ورزش:
همه ما باورهایی داریم که در برخی از آنها نقش داشته ایم و در برخی نقشی نداشته ایم اما الان که به آگاهی رسیده ایم باید باورهای محدود کننده را بشناسیم و به باورهای تقویت کننده تبدیل کنیم. باورهایی که از جامعه، والدین، مربی، اطرافیان، فرهنگ، تلویزیون و فضای مجازی به ارث برده ایم. بنابراین به ذهن ما چسبیده اند و تاثیر مستقیمی بر روی افکار و خصوصا اعمال و رفتار ما دارند.
باورهای محدود کننده ای که در ورزش وجود دارد:
ورزش که برای تو نان و آب نمی شود:
این در حالی است که خیلی از ورزشکاران چه در سطوح بالا و چه در سطوح متوسط بوده اند که با ورزش به درآمدهای فوق العاده ای رسیده اند.- موفقیت در ورزش برای برخی آدم های خاصه، تو که نمی تونی مثل اونا بشی:
این در جواب باور قبلی است. - باید بابای پولداری داشته باشی و برات هزینه کنی تا قهرمان شوی:
خیلی از ورزشکاران پولدار بوده اند که با وجود صرف هزینه های زیاد، اما به اهداف خود نرسیده اند. چون به خودشان باور نداشته اند یا باورهای واهی و خیالی داشته اند. - برای قهرمان شدن در ورزش باید یه استعداد عجیب و غریبی داشته باشی تا موفق بشی:
برای قهرمان شدن در ورزش باید استعداد خاص خودتان را کشف کنید نه اینکه از قبل با خودتان داشته باشید. - قهرمانان از یک بهره هوشی و جسمی متفاوتی نسبت به دیگران برخوردار هستند:
همه ما از یک بهره هوشی و جسمی مختص به خودمان برخورداریم فقط باید بتوانیم که آن را کشف کنیم. - توی ورزش باند بازی هست و باید ارتباطات گسترده ای را برقرار کنی تا بتوانی که موفق شوی:
در همه جا این باندبازی وجود دارد و اگر کسی که این طرز فکر را داشته باشد هیچ وقت موفق نمی شود. برخیها بوده اند که با تلاش زیاد این باندبازی را شکسته اند و به موفقیت رسیده اند. - توی این مملکت مگه ورزش هم جایگاهی داره؟
برای خیلیها داشته و به جایگاه بالایی رسیده اند. - باید پارتی بزرگی داشته باشی تا بتوانی که موفق شوی:
اکثر ورزشکاران جهانی و المپیکی بدون پارتی و سفارش به این افتخارات رسیده اند.
و خیلی از باورهای محدود کننده دیگر.
اینجا به این جمله معروف می رسیم:
کسی که بخواهد کاری را انجام دهد راهش را پیدا می کند، کسی که بخواهد کاری را انجام ندهد بهانهاش را.
همه چیز به خواستن درونی ما مربوط می شود. شما می توانید دهها و صدها دلیل و مدرک بیاورید که اینها درست و واقعیت هستند اما من هم دلایل زیادی برای شما دارم که افرادی بوده اند که با وجود این محدودیت ها به موفقیت های بزرگی رسیده اند. به دلیل اینکه آنها این شرایط را باور نکرده اند و بر خلاف آن عمل کرده اند. و کسی که اینها را باور کند نتایج خودش را می گیرد و کسی که باور نکند نتایج دیگری را تجربه می کند. به قول هنری فورد:
حالا شاید این سوال پیش بیاد که مگر این باور چیه و چه کاری می خواهد انجام دهد که اینقدر روی آن تاکید می کنم؟
باور قهرمانی یک تصور ذهنی را برای ورزشکار می سازد که باعث می شود ورزشکار با تمرکز و اعتماد به نفس و انگیزه بیشتری تمرین کند و از تمرینات خود هدف داشته باشد و این باعث افزایش کیفیت و کارایی تمرین او می شود. چون باورش این است که موفق می شود پس با تمام وجود تمرین می کند تا قهرمان شود.
اجازه بدید داستانی برای شما تعریف کنم:
ورزشکاری از یک روستای دور افتاده به شهر می آمد تا تمرین کند و به رویای خودش یعنی قهرمانی جهان و المپیک برسد. او سختی های زیادی را برای طی کردن مسیر خانه تا باشگاه تحمل می کرد ولی چون باور داشت که روزی جبران این سختیها می شود با قدرت و اعتماد به نفس به کارش ادامه می داد و از این کارش انرژی و انگیزه می گرفت. او رشد کرد و به پیشرفت خودش ادامه داد. تا اینکه پس از موفقیت های فراوان در یکی از مسابقات شکست خورد. شکست برای او لازم بود اما مربی اش به او گفت که برای قهرمان شدن باید از یک بهره هوشی و جسمی متفاوتی برخوردار باشی و شرایط بهتری باید داشته باشی تا موفق شوی. او در عین ناامیدی، این صحبت را باور کرد. در نتیجه از تعداد جلسات تمرینی و از کیفیت تمرینیاش کاسته شد. کم کم افت کرد و از رقبایی که قبلا به راحتی آنها را شکست می داد جا ماند. کم کم این باور در او نهادینه شد که مربی اش درست می گفت: باید برای قهرمانی در ورزش از یک بهره هوشی و جسمی خاصی و همینطور از یک شرایط متفاوتی برخوردار بود تا موفق شد.
آیا این ورزشکار دروغ گفت؟
نه دروغ نگفت. او از باور خودش و مربی اش حرف می زد که کاملا درست می گفتند. این باور آنهاست. اما مثال های واقعی زیادی وجود دارد که کسانی بوده اند در شرایط همین ورزشکار و حتی بدتر از او قرار داشته اند اما به موفقیت های بزرگی رسیده اند.
شاید شما مثال های بیشتری داشته باشید که به موفقیت نرسیده اند و من در پاسخ عرض می کنم: چون تعداد ورزشکارانی که به مسابقات جهانی راه پیدا می کنند تقریبا حدود 1% جمعیت کل ورزشکاران کل دنیاست و تعداد ورزشکاران المپیکی بسیار کمتر از آن است.
حالا چرا چنین شرایطی پیش می آید و چرا باور اینقدر مهم است؟ فرض کنید که کسی که مورد اعتماد شماست به شما می گوید که:
اگر از زیر پای خودتان 10 متر پایین تر بروید به 10 کیلو شمش طلا می رسید. اگر شما به آن شخص و حرف او باور و اطمینان داشته باشید این کار را خواهید کرد. اینجا دیگه مهم نیست که استعداد چاه کندن را دارید یا ندارید، امکانات چاه کندن را دارید یا ندارید و کلا شرایط چاه کندن را دارید یا ندارید. شما با انگیزه و تمرکزی که برای بدست آوردن آن می گذارید می خواهید که به هدفتان برسید. اگر استعداد و امکانات ندارید با تلاش اضافه و صرف زمان بیشتر آن را جبران می کنید، اگر شرایطش را ندارید از راههای مختلفی وارد می شوید. چون به هر حال می خواهید که به هدفتان برسید. کسانی بوده اند که در زندان با یک قاشق تونل کنده اند تا از زندان فرار کنند. چون به کارشان ایمان داشته اند و انگیزه زیادی برای آزادی داشته اند.
این مثال و داستان را برای شما تعریف کردم که به شما بگویم: الان مربی شما، والدین، اطرافیان شما و مهم تر از همه اینها قلب شما به شما می گویند که شما با تمرین و تلاش زیاد توانایی و لیاقت پوشیدن پیراهن تیم ملی و قهرمانی جهان و المپیک را دارید. آیا باور می کنید؟
اگر باور داشته باشید مثل زمانی که می خواستید به شمش طلا برسید، با وجود محدودیت هایی که دارید، تمام چالش ها و موانعی که در مسیر قهرمانی شما قرار دارد را کنار می زنید و از آن عبور می کنید و با هدف و انگیزه قهرمانی و تمرکز و اعتماد به نفس تمرین و تلاش می کنید تا به قهرمانی های بزرگی دست پیدا کنید.
برای تبدیل شدن این فکر و این حرف به باور از اصول تغییر باورها که در بالا آمده است، تبعیت کنید تا تغییر باورها برای شما سریع تر شکل بگیرد.
پس به عنوان یک تمرین از شما می خواهم خودتان را در زمانی تصور کنید که به اهداف تان در ورزش رسیده اید. بعد در خودتان جستجو کنید که چه عواملی باعث می شود که به خودتان شک داشته باشید که نتوانید به اهداف خود برسید؟ آنها باورهای محدود کننده در شما هستند.
بنابراین:
مهم ترین کسی که باید نسبت به شما باور قهرمانی داشته باشد فقط و فقط خود شما هستید.
اگر مربی و والدین و اطرافیان شما به شما باور داشته باشند که شما توانایی های بزرگی دارید اما شما به توانایی خودتان باور و ایمان نداشته باشید نمی توانید آن نتیجه ای را که لایقش هستید دریافت کنید. برعکس، اگر والدین و مربی و اطرافیان شما به شما بگویند که شما توانایی دستیابی به اهدافتان را ندارید اما شما مصمم هستید که به اهدافتان دست پیدا کنید و به خودتان و توانمندیهایتان واقعا باور دارید شما قطعا به اهدافتان می رسید. خیلی از قهرمانان و اسطورههای ورزشی بوده اند که به علت بی استعدادی و بی کفایتی و یا نامهربانی از مدرسه یا تیم خود اخراج شده اند اما باور قهرمانی و انگیزه موفق شدن آنها نسبت به خودشان نه تنها ضعیف نشده، بلکه قویتر هم شده است. برای همین به اسطوره هایی در ورزش و موفقیت تبدیل شده اند که خیلیها از آنان الگو می گیرند. از جمله مایکل جردن، آرنولد شوارتزنگر، کریستین رونالدو، لیونل مسی، هادی ساعی و خیلی از قهرمانان و اسطوره های دیگر.
باورها در ورزش ساختنی هستند. بنابراین شما باید باورهای قهرمانی را در ذهن خود بسازید. ساختن باور در ذهن بسیار سختتر از ساختن یک بدن آماده در جسم است.
من می خواهم که در مقاله دیگری راههای ساختن باورهای محدود کننده و باورهای تقویت کننده را برای شما بیان کنم تا باورهای بنیادین خودتان را بهتر بشناسید و آنها را به سمت اهدافتان هدایت کنید.
منتظر مقاله بعدی باشید.
رضا خزایی هستم مربی خصوصی آمادگی ذهنی برای قهرمانان.
در پناه الله یکتا همیشه بیشتر و بهتر از خودمان باشیم.
اگر نظر یا نکته ای هست بنویسید
ایمیل شما نمایش داده نمیشود